گذشته تا آینده (نان)

آموزش علوم تجربی دوم دبستان
گذشته تا آینده (نان)

راجرز میگوید یک معلم باید دو هنر داشته باشد:

ذهن دانش اموزان را گرسنه کند

مطالب پیچیده را ساده کند...

اینجانبان فاطمه سلیمی و صدیقه نوری دو تن از آمورگاران دوره ابتدایی تلاش کردیم تا تجارب و دانسته های خود را در امر آموزش به زبانی ساده و در عین حال جذاب در اختیار آینده سازان این مرز و بوم قرار دهیم .همواره منتظر نظرات ارزشمند شما مخاطبین بزرگوار هستیم.

بایگانی

داستان مزرعه گندم

پنجشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۲۹ ب.ظ

دهقان زحمت کش از مدتها پیش زمین رو شخم زده بود و خاکهای سفت زمین رو نرم کرده بود. تا زمین آماده ی کاشت گندم بشه .بعد از مدتی بذرهای گندم رو روی زمین پاشید و بهشون آب داد .بذرها کم کم جوونه زدن و سبز شدن و به زحمت خودشونو از زیر خاک بیرون کشیدن .دهقان مهربون هر روز به جوونه های گندم سر می زد و اونها رو آبیاری و نگهداری می کرد .تا اینکه عید از راه رسید و هوا بهتر و بهتر شد گندم ها دیگه بلند قد و طلایی شده بودن و زیر نور خورشید می درخشیدن .

هر روز نوروز که می گذشت برای گندم ها یه عید بزرگ بود .روز های عید بهترین روزهای مزرعه ی گندم بود .تا اینکه تعطیلات عید به آخر رسید و روز سیزده به در رسید .گندم ها دیدن امروز با روزهای دیگه فرق داره . دسته دسته آدمها می یان کنار مزرعه ی گندم و مشغول تفریح و بازی می شن .گندم ها از شادی مردم مخصوصا از بازی بچه ها خوشحال می شدن توی وزش آروم باد تکون می خوردن و می رقصیدن.

همه چیز خوب و خوش و خرم بود تا اینکه یه دفعه چند تا پسر بچه ی شیطون دویدن توی گندما و شروع به بازی، کردن . گندمهای بیچاره زیر دست و پا له می شدن و جیغ می زدن اما کسی توجهی نمی کرد .اون طرف تر هم چند تا دختر بچه ی بی دقت داشتن با کندن گندمها برای خودشون دسته گل درست می کردن . گندما از ناراحتی شروع به گریه و زاری کردن .باد صدای گریه ی گندمارو به گوش دهقان مهربون رسوند و دهقان سراسیمه به سمت مزرعه ی گندم اومد .دهقان بچه ها رو از مزرعه بیرون کردو با ناراحتی دید بعضی از گندمها دست و پا آسیب دیدن و بعضی هاشون روی زمین افتادن و دیگه نمی تونن بلند شن و ...

دهقان با مهربونی به تک تک گندمها رسیدگی کرد و ازهمشون معذرت خواهی کرد. بعد یه سبد شیرینی که از آرد گندمهای سال گذشته پخته بود به بچه های کنار مزرعه ی گندم داد و گفت : این شیرینیهای خوشمزه محصول همین گندمها هستند. اگه نون و شیرینی و خیلی از غذاهای خوشمزه ی دیگه رو دوست دارید همیشه مواظب گندم ها باشید. به جای اینکه گندمها رو لگد کنید کنارشون بایستید و عکسهای یادگاری بیندازید.بچه ها از این پیشنهاد استقبال کردن و کلی عکس یادگاری انداختن.

اون روز گندم ها توی عکسهای یادگاری زیادی ،کنار بچه ها ،ژست گرفتن و لبخند زدن .شما چرا اخم کردید زود باشید لبخند بزنید .

  • Fatemeh Salimi

نظرات  (۱)

میشه بگید چند صفحه هست

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی